کد مطلب:90336 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:233

داستانی از حلم احنف بن قیس











تاریخ، نام نمونه افرادی كه به حلم و بردباری شهرت داشتند، ثبت نموده و یكی از آنها، احنف بن قیس است. نام او صخر و كنیه اش ابوبحر، از بزرگان بصره و یكی از چهار نفری است كه حتی یك تار مو، به صورت نداشت و سه نفر دیگر، ابن زبیر، قیس بن سعد و شریح قاضی است. در اسدالغابه، آمده است كه وی یكی از حكما و داهیان و اندیشمندان به شمار می رود كه در حلم و ملایمت، ضرب المثل بود. می گوید: فلانی از احنف بردبارتر است «احلم عن احنف» اخباری از حلم و متانت

[صفحه 242]

وی، در كتابهای تاریخی دیده می شود. از جمله از وی پرسیدند: حلم را از كه آموختی؟ گفت: از قیس بن عاصم منقری آنگاه كه یكی از برادر زادگانش، پسر او را به قتل رسانده بود و قاتل را دست بسته، نزد وی آوردند، قیس بدون اظهار تاسف از قتل فرزند و اینكه تحت تاثیر این حادثه قرار گرفته باشد و یا بر كشتن قاتل تصمیم لازم اتخاذ نماید، رو به قاتل كرده گفت: عمل قبیحی از تو سرزد، چرا كه بازوی خود را شكسته و از عدد جمعیت خود كاسته و كمبود را در قبیله ات به وجود آوردی و دشمن را شادمان ساختی! آنگاه دستور داد او را رها كنند. و از قیس بن عاصم پرسیدند: حلم را از چه مكتبی فراگرفتی؟ وی گفت: از اكثم بن صیفی. آموختم آنكه حكیم زمان و حلیم دوران بود و از اكثم پرسیدند، حكمت و ریاست و آقائی و بردباری را از كه آموختی؟ گفت: از حلم و بردباری حلیف حلم و ادب و سید عرب و عجم، ابی طالب بن عبدالمطلب (سلام الله علیه). احنف در جنگ جمل، به مولا امیرالمومنین علیه السلام نوشت و اظهار نمود اگر صلاح بدانی، با دویست هزار سوار، در ركاب شما حاضر شوم و یا طایفه ی بنی سعد را كه شش هزار مرد جنگی دارد، از كمك كردن به طلحه و زبیر بازدارم، حضرت گفته ی دوم وی را پذیرفت و او هم به وعده ی خود وفا نمود.

احنف، پس از شهادت امیر مومنان علیه السلام با هیئتی كه جاریه بن قدامه و حباب بن یزید در بین آنها بودند به شام رفتند، معاویه در نخستین برخورد، احنف را مورد خطاب قرار داده و سخت به وی پرخاش نمود و گفت: «تو آن كس نبودی كه امیرالمومنین عثمان را محاصره نمودی تا كشته شد و ام المومنین عایشه را در صحنه ی جنگ، تنها گذاشتی و در روز صفین، در كنار علی بن ابی طالب بودی و به نفع وی، نهر آب را تصرف نمودی؟ احنف با ملایمت گفت: یا امیرالمومنین! اما محاصره ی عثمان و كشتن او، شما مردم مكه (قریش) بودید كه او را محاصره نمودید، یعنی او را به افعالی وادار نمودید كه موجب خشم مردم گردید و از هر سو بر او شوریدند و كسی از انصار، در این امر شركت نداشت، شما یاران نزدیك او و مهاجران بودید كه در محاصره ی او

[صفحه 243]

دست داشتید و گروهی كه از آنها شخص شما بود او را یاری نكردید و از دور تماشاگر صحنه بودید.

اما مسئله ی عایشه، من بر یاری او قدرت داشتم، اما این كار را نكردم، به این سبب كه در قرآن آیه ای نیافتم كه عمل او را تایید نماید، بلكه برعكس آیه ای وجود داشت كه او را از جنگ و ستیز منع می نمود آنجا كه می فرماید:

«و قرن فی بیوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی.»: شما زنان پیامبر، در خانه ی خود بنشینید و آرام باشید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشكار مكنید.

او به فرمان خدا عمل نكرد و به جای عزت و شرافت، ذلت و خواری را برای خود خریداری كرد، اما اینكه ما نهر آب را در صفین تصرف نمودیم، به این علت بود كه شما می خواستید، ما را تشنه بكشید، ما برای حفظ جان و تداوم شخصیتمان، به این امر اقدام نمودیم. معاویه با شنیدن جواب دندان شكن از احنف، جز سكوت چاره ای ندید و خاموش شد و مجلس را ترك كرد.

روز بعد، معاویه دستور داد، به احنف پنجاه هزار درهم و به هر یك از همراهان وی كه حباب بن یزید یكی از آنها بود، سی هزار درهم بدهند، این عمل بر حباب گران آمد و گفت: «یا امیرالمومنین به احنف كه از دوستان و هواداران علی است، مبلغ فراوانی پرداختی و به من كه هوادار شما هستم كمتر بخشش نمودی!»، معاویه گفت: «خواستم از این راه ایمان او را خریداری كنم» حباب گفت: «ایمان من هم، در خدمت شماست» از آن پس معاویه مبلغی بر عطیه ی او افزود.

جا داشت به حباب گفته شود:

«لا تبع ما لیس عندك»:

چیزی را كه نداری نفروش


با تو گویم كه چیست غایت حلم
هر كه زهرت دهد شكر بخشش

[صفحه 244]

كم مباش از درخت سایه فكن
هر كه سنگت زند ثمر بخشش


هر كه بخراشدت جگر ز جفا
همچو كان كریم زر بخشش


از صدف یادگیر نكته ی حلم
آنكه برد سرت گهر بخشش


(ابن یمین)

به هر حال، هیچ وقت صحنه ی زندگی، از درگیری و كشمكش خالی نبوده و نخواهد بود، تنها راه پیروزی، برای رسیدن به اهداف والا، در متانت و ملایمت وجود دارد و جز با حلم و بردباری، در برابر ناملایمات كه نوعی كامیابی شجاعانه است، وسیله ی دیگری وجود نخواهد داشت.

از اینرو پرواپیشگان با نقد سرمایه ی ملایمت، فایده ای بزرگ از سودای زندگی تحصیل نموده و مشكلات اجتماع را نیز، حل خواهند نمود.


صفحه 242، 243، 244.